کد مطلب:35478 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:236

جهاد در راه خدا











پس از پایان جنگ صفین، صلح موقتی بین امیرالمومنین (ع) و معاویه برقرار شد كه تا یك سال نیروی طرفین حق تجاوز به همدیگر را نداشته باشند، ولی سربازان معاویه كه در مرز متمركز شده بودند، به دستور افسران گاه و بیگاه به عراق حمله ور شده از قتل و غارت فروگذار نمی كردند و از سوی سپاه عراق حمله متقابلی در برابر تجاوزكاران انجام نمی گرفت. این خونسردی بر علی (ع) بسیار گران آمد و خطابه زیر را به منظور برانگیختن مردم در مسجد اعظم كوفه در برابر سرداران سپاه و اشراف عراق ایراد فرمود:


جهاد است در سوی لطف خدا
كه یزدان بدان در بود رهنما


كسانی كه در بندگی مخلصند
از این درب رحمت گذر می كنند


زره، پیرهن گشته سرباز را
بر اندام خونگرم باشد سزا


جوانمرد فعال خونگرم راد
بپوشد چنین پیرهن در جهاد


لباس شرافت بود در جهان
حریر است در مینوی جاودان


چنین مرد دیندار گلگون كفن
به دنیا چو شمع است در انجمن


ولی خانه اش شد به دیگر جهان
بهشت خدا مینوی جاودان


شب و روز دعوتگرم از شما
به پیكار در راه دین خدا


ولی این دم گرم من، بی ثمر
ندارد در آن سرد آهن، اثر


هم اكنون دگر ره سخن سر كنم
همی دعوت خود مكرر كنم

[صفحه 79]

مگر خون افسرده جوشد به كار
نباشید در زندگی شرمسار


كه خوار است در چشم اهل جهان
كسی كو نبندد ره دشمنان


چه بیهوده قومی شما بوده اید
كه در خواری و شرم آسوده اید


هزاران بهانه نمودید سر
گریزید با ننگ، زین رهگذر


كسی كو كند خو به تن پروری
شود خوار و ننگین به هر داوری


مذلت بود سهم او بی درنگ
كه بگریزد از جنگ و ماند به ننگ


هم اینك معاویه حیله باز
كند صید، خرگوش با حرص و آز


شما را چو خرگوش گیرد به خواب
شب و روز بر ظلم دارد شتاب


چه دارید دیگر شما انتظار
كه شد شهر انبار، نابود و خوار


كه حسان بكری، دلیر و رشید
بود كشته با حیله ی آن پلید


دگر مرزداران ما سر به سر
شهیدند یك باره زین رهگذر


در آن شهر با قتل و غارت، شدید
همه ملك انبار در خون كشید


شنیدم كه در فتنه ی شامیان
نه تنها بود كشته از مومنان


كه اقوام دیگر بدان شهر در
بسی كشته گشتند زین رهگذر


ز خونخواری نانجیبان شام
بسی كشته شد مردم نیكنام


نه ز اقوام بیگانه جان برده اند
كه زیور ز دست زنان برده اند


گلوبند و گوشوار زنان
ربودند و هم جامه از این و آن


پس از غارت و قتل، مست غرور
از آن مرز پر درد گشتند دور


غریبست آنان كه بر باطلند
چنان خیره، گستاخ و سنگین دلند


و لیكن شما غافلید از دفاع
ندارید فرمان ما را مطاع


گر از خجلت و شرم اكنون شما
بمیرید بر خاك باشد روا


بدین سان كه رای سكون كرده اید
دل پیشوا پر ز خون كرده اید


بپیچیده هر دفعه، سر از بسیج
ز نامردمیها و با عذر، هیچ


زمستان بهانه است سرما و سوز
ز گرما بود شكوه اندر تموز


شگفتا ز گرما و سرما به جان
بترسی چه سازی تو با دشمنان


چگونه به پیكار در می شوی
ز سرما اگر دربه در می شوی


ندارید از خوی مردی نشان
نبردید بویی ز گردن كشان

[صفحه 80]

شبیه اید بر نوعروسان به بزم
نباشد كسی از شما مرد رزم


شما چون عروسان حجله نشین
نباشید مردان آورد و كین!


ز گرما و سرما به رنج اندرید
به میدان پیكار چون بنگرید؟


به ظاهر چو مردان و گندآوران
ندارید اما ز مردی نشان


سر نامداران گیتی مدار
به مرز وطن هست چونان حصار


چو ناموس كشور به دست شماست
دگر بیم از دشمنان نابجاست


الهی شود قلبتان مشتعل
كه خوردم ز دست شما خون دل


نبخشم شما را كه در روزگار
نمودید نام مرا لكه دار


ز فرمان من سركشی كرده اید
هزیمت گرفتید و سر خورده اید


ولی خلق بستند ننگ شكست
به پای من، ای مردم خوار و پست


چنین گفته گوینده ای نابكار
علی (ع) هست فرماندهی استوار


اگر چه بود افسری تیزچنگ
و لیكن ندانسته آیین جنگ!


دریغا كه من بیست ساله جوان
چو بودم به پیكار، بستم میان


هم اكنون كه هستم به شصتم بهار
به پیكار و كین گشته ام تازه كار


چهل سال آری، چهل سال جنگ
نمودم در این مرزها بی درنگ


به عهد پیمبر به هفتاد جنگ
گشودم در قلعه ها بی درنگ


عرب می شناسد علی (ع) را به كار
كه از جان دشمن برآرد دمار


ولی حیف سرباز در رنج و بیم
فداكاری ما نماید عقیم

[صفحه 81]


صفحه 79، 80، 81.